بيان عجايب طبيعت در كلام اسدي طوسي
تنگ طه
وبلاگي شامل مطالب آموزشي دوره ابتدايي و مطالبي درباره روستاي تنگ طه

اسدي طوسي كه مهمترين اثر او لغت نامه لغت الفرس اسدي مي باشد . و اثر ديگر او ابنيه عن حقايق ادويه مي باشد . او كتاب گرشاسب نامه را به پيروي از شاهنامه استاد سخن حكيم فردوسي سروده است كه يكي از بهترين آثاري است كه به پيروي از شاهنمامه نوشته شده است . در اين كتاب در ماجراي گشتن گرشاسب و مهراج به دور هند شاعر از برخي عجايب سخن مي گويد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم .شايد برخي از عجايبي كه شاعر در اين سفر بيان مي دارد را زياد شنيده باشيم اما از منابع ديگر كه به نظر مي رسد منبع خيلي از آنها همين كتاب مي باشد . عجايبي مانند مرغ عنقا و بتي كه در هوا معلق بود و ... برخي عجايب هم براي آن دوران عجيب بوده و شايد اكنون براي ما عجيب نباشد مانند دو بار، بار دادن درختان در يك سال و ...

ابتدا از جزيره اي سخن مي گويد كه در آن انواع ميوه ها و گلها وجود دارد و همچنين در آنجا آوازخوشي شنيده مي شود بدون آنكه كسي در آنجا آوازي بنوازد .

« همي آمد از بيشه هر سو فراز     نه گوينده پيدا نه دستان نواز»

و آب و هواي خيلي خوبي دارد و چيز خيلي عجيب اين جزيره اين است كه شب هنگام كه هوا تاريك مي شود مانند اينكه چراغي برفروزي يك روشني پيدا مي شود كه ملاح علت روشنايي را گاوي مي داند كه هر شب از دريا بيرون مي آيد و 

 «چو دم زند فتد روشني در هوا     بدان روشنايي كند شب چرا

چنين هر شب از دور پيدا شود      سپيده دمان باز دريا شود »

و اين گاوآبي از بقيه موجودات به اندازه سه پرتاب تير دورتر قرار دارد و از همه كناره گيري مي كند .

جزيره بعدي كه گرشاسب و مهراج به آنجا مي روند داراي عجايب گياهي است .

«گيايش همه بود ترياك زهر     به كه سنگش از كهربا داشت بهر

شكفتي گل نوشكفته زسنگ       بسي بود هرگونه از رنگ رنگ »

ازجمله گياهان عجيب گياهي است كه اگر مردي به بو دست زند در خاك فرو مي افتدو چون دست از او بردارد باز مي تواند سرپا بايستد .ديگر گياهي سفيد رنگ كهگل سياه و ريشه قرمز دارد و در شب مي درخشد و ديگر گياهي كه با بو كردن آنانسان به خنده مي افتد و يا گياهي كه برعكس اين ، انسان را به گريه واميدارد . ديگر

« گيا بد كه چون سنگ آهنرباي       كشد آهن او زر كشيدي زجاي»

همچنين در آنجا مردابي بود كه هر كي از آب آن مي نوشيد مانند كسي كه شراب مي خورد مست مي گشت .

« يكي بيشه ديدند گند آب و ني    كه آب آن مستي نمودي چو مي »

و نيز در آنجا چشمه اي بود كه همه آب آن به داخل يك سوراخ تنگ فرو مي رفت و

« نه كس ديد كان آب را ره كجاست     نه سير آمد از خوردنش هر كه خواست» 

در جزيره هرنج به گرشاسب و مهراج هداياي بسياري مي بخشند كه به قول شاعر

 « ببخشيدشان هديه چندان ز گنج     كزان ماند دريا و كشتي به رنج »

درجزيره بعد كه نامش رامني است درختي بس بزرگ مي بينند كه ملاح مي گويدجايگاه سيمرغ است كه در اين جزيره زندگي مي كند و تمام پرندگان از ترس اوجرات كينه ورزيدن به هم را ندارند و سيمرغ اگر كسي را ببيند كه از راه دورافتاده براي او غذا و ميوه مي برد و او را به راه اصلي برمي گرداند .

« پديد آمد آن مرغ در زمان           از او شد چو صد رنگ فرش آسمان

چوباغي روان در هوا سرنگون     شكفته درختان درو گونه گون »

و سيمرغ يك نهنگ را شكار كرده بود و به آشيانش كه بر بالاي همان درخت بلند بود مي برد .

جزيرهبعدي كه در آن انواع و اقسام گلها روييده بود و پرندگان زيبايي نيز درآسمانش پرواز مي كردند كه شاه هوس كرد چند پرنده را در آنجا شكار نمايد كهملاح به او گفت اين پرندگان را نمي شود شكار نمود و اين پرندگان هر كشتي كهراه خود را گم كند به طرفش مي روند و با آواز خود او را به راه درسترهنمون مي گردند كه شاه چند پرنده را زنده گرفت تا در راهنمايي در دريا بهكارشان بيايند .

« كه در ژرف دريا هر آن جايگاه          كه ناگه شود كشتيي گم زراه

به سوي ره اين مرغ با خشم و جوش    همي دارد از پيش كشتي خروش»

در جزيره بعدي كه باز پر از گياهان خصوصا گياهان دارويي است گلي بود كه

« درخت گلي بد كه چون آفتاب      بديدي شكفتي هم اندر شتاب

فرو تاختي سوي خورشيد پست    سر خويش چون مردم خور پرست »

ودر شب هم مانند قطرات اشك كه در فراق يار ريزند گلهاي آن درخت مي ريخت . درخت گل ديگر نيز بود كه در روز باز مي شد و در شب بسته مي شد . درخت ديگرنيز تا نيمروز باز مي شد و بعد نيم بسته مي شد و از آـن مانند قطرات اشكجاري مي شد و در شب نيز

« چنين اشك تا شب همي تاختي     گه شب به يك بارش بگداختي »

ديگر چيز عجيب اين جزيره درختاني بودند كه به جاي سالي يكبار سالي دوبار ميوه مي دادند .

جزيرهبعدي كه همه خار و سنگ است و آب شور و تلخ دارد در ميانش گلستاني زيباست وچشمه اي دارد كه چادري پر از گل را بر آن قرار مي دهند و از چشمه آتشيبيرون مي آيد و گلها را مي سوزاند و چادر آسيبي نمي بيند .

جزيره بعدي داراي حصاري بس بزرگ با سنگهايي بس بزرگ بود كه

« چنان بود هر سنگ ديوار اوي     كه كشتي شدي غرقه از بار اوي

بسي گنبد از سنگ بد ساخته          به سنگين ستونها برافراخته »

وملاح مي گويد كه اين بنا را يك زن و شوهر ساخته اند كه نامشان ماربي ومارينه مي باشد و شاه از قدرت آن دو نفر در تعجب شد و پرسيد اين حصار به چهكارشما مي آيد و برهمني جواب داد كه اينجا محل عبادت ماست و اگر دو نفر باهم دعوايي داشته باشند به اينجا مي آيند و ماجراي خود را بيان مي كنند ودر آنجا ستمگر نابينا مي شود تا زماني كه داد ستمديده را بدهد و نيزبيماران را به اينجا مي آورند و بعد از طي مراسم اگر قابل درمان باشد تا سهروز خوب مي شود و گرنه در همان زمان مي ميرد . ديگر شگفتي مرغ عنقا ميباشد كه داراي منقاري باسوراخهاي زياد است و از هر سوراخ منقارش آوازي برميآيد و چون هزار سال عمرش بگذرد مقدار زيادي هيزم جمع مي كند و آنها را آتشمي زند و خود را در آتش مي افكند تا بسوزد و از خاكسترش يك عنقاي جديدمتولد مي شود .

جزيره بعدي به قول شاعر بيشتر از سيصدهزار جانور در آن بود كه برخي از جانوران عجيب را نام مي برد .

« يكي را سه رو پاي و چنگل هزار     يكي بهره را دو و چشم چار

يكي را دم ماهي و چنگ شير          دهان از بر سينه و چشم زير »

درجزيره ديگر در چشمه اي كه مانند چشم خروس بود ماهيان قرمزي وجود داشت كهچون آنها را صيد مي نمودند و از آب بيرون مي آمدند به سنگ تبديل مي شدند ونيز درخت بسيار بزرگي بود كه سايه ي آن بيشتر از نيم پرتاب تير بود و بسياربلند بود و چون برگهاي آن در فصل خزان مي افتاد به پرنده اي خوش نوا تبديل

مي شد كه البته تا آغاز سرما تمام اين پرندگان مي مردند .

درجزاير بعدي از عجايب ديگري سخن مي گويد. پشه هايي كه بزرگتر از يك بازبودند و مورچه هايي كه بزرگتر از گوسفند بزرگتر بودند و انسانهايي كه نيمهبودند و دو تا از آنها يك انسان كامل مي شد و با اينحال خيلي از انسانهايمعمولي تندتر مي دويدند .

 

اسدي طوسي كه مهمترين اثر او لغت نامه لغت الفرس اسدي مي باشد . و اثر ديگر او ابنيه عن حقايق ادويه مي باشد . او كتاب گرشاسب نامه را به پيروي از شاهنامه استاد سخن حكيم فردوسي سروده است كه يكي از بهترين آثاري است كه به پيروي از شاهنمامه نوشته شده است . در اين كتاب در ماجراي گشتن گرشاسب و مهراج به دور هند شاعر از برخي عجايب سخن مي گويد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم .شايد برخي از عجايبي كه شاعر در اين سفر بيان مي دارد را زياد شنيده باشيم اما از منابع ديگر كه به نظر مي رسد منبع خيلي از آنها همين كتاب مي باشد . عجايبي مانند مرغ عنقا و بتي كه در هوا معلق بود و ... برخي عجايب هم براي آن دوران عجيب بوده و شايد اكنون براي ما عجيب نباشد مانند دو بار، بار دادن درختان در يك سال و ...


نظرات شما عزیزان:

نیکا
ساعت18:24---24 خرداد 1396
وب قشنگی داری

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





چهار شنبه 26 خرداد 1395برچسب:اسدي طوسي , عجايب , لغت نامه , جزيره , شاهنامه , لغت الفرس, :: 16:25 :: نويسنده : ابوالفضل

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها

تبادل لينك هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنگ طه و آدرس tangtaha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





گوگل
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1235
بازدید دیروز : 590
بازدید هفته : 2090
بازدید ماه : 4879
بازدید کل : 324458
تعداد مطالب : 163
تعداد نظرات : 367
تعداد آنلاین : 1