تنگ طه
وبلاگي شامل مطالب آموزشي دوره ابتدايي و مطالبي درباره روستاي تنگ طه
قبض روح معلم کلاس اول یه روز عزرائیل میره سراغ یه معلم کلاس اول تا قبض روحش کنه طرف میگه یه فرصت کوتاه بهم بده تا کارامو تموم بکنم اولش عزرائیل قبول نمیکنه ولی معلم خیلی التماس میکنه و از کارای خوبی که کرده میگه اما عزرائیل میگه این کارات هیچ کدوم به درد نمی خوره ولی چون همش معلم کلاس اول بودی و کسی هم به دردت نرسید یه مهلت بهت میدم حالا بگو ببینم کی برا قبض روحت بیام معلم میگه فردا که من درسی که دادم باید روخونیشو کار کنم و پس فردا هم باید ازش دیکته بگیره روز بعدشم که باید به مشکلات رضا که یتیمه رسیدگی کنم و.... عزرائیل قبض روحش میکنه و میگه اگه بهت مهلت بدم تا روز قیامتم کارای دانش آموزات تموم نمیشه .
کریم شیره ای روزی ناصر الدین شاه می خواست کریم شیره ای دلقک خود را اذیت کند بنابراین به همه افراد حاضر در جلسه خواست قبل از ورود کریم هر کدام یک تخم مرغ زیر پای خود بگذارند . وقتی کریم وارد شد شاه به او گفت کریم تو اصلاً به هیچ دردی نمی خوری ببین تمام این افراد تخم گذاشته اند اگر توهم می توانی یک تخم بگذار کریم هم قوقولی قوقویی کرد و گفت این همه مرغ نیاز به یک خروس که دارند.
معلم و عزرائیل روزی عزرائیل برای قبض روح یک معلم وارد کلاس شد معلم هم که تازه دانش آموز تنبلی را بیرون کرده بود به خیال بازگشت او بدون نگاه کردن به عزرائیل گفت آقا مگه نگفتم بدون آوردن ولی حق ورود به کلاس را نداری .
تنبیه چشم شخصی زنی بسیار زشت داشت به طوریکه رغبت نگاه کردن به او را هم نداشت . شبی به خانه آمد و تا کلی وقت زنش را خیره خیره نگاه می کرد . زنش علّت را از او پرسید .جواب داد امروز زنی بسیار زیبا دیدم وشیطان فریبم داد و او را خیلی نگاه کردم برای تنبیه چشمانم به همان اندازه به تو که خیلی زشتی نگاه می کنم . نظرات شما عزیزان: korosh
ساعت10:33---20 خرداد 1391
چالب بود اما خيلي كمه بايد بيشتر بنويسي .
دانیال
ساعت7:56---16 بهمن 1390
لطیفه های جالبی بود . متشکرم .
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها تبادل لينك هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||
|