تنگ طه
وبلاگي شامل مطالب آموزشي دوره ابتدايي و مطالبي درباره روستاي تنگ طه
یکی از زیباترین غزلهای خواجه شیراز به نظر اینجانب غزل زیر است که در نسخه قدسی آمده و در دیگر نسخه های معروف مانند قزوینی - غنی و خانلری و هوشنگ ابتهاج ( سایه ) و نیساری نیامده است .( میرزا محمد قدسی که از سادات داراب می باشد ومختصری از شرح حال او در پست قدسی دارابی آورده ام .)
«برو ای طبیبم از سر که خبر زسر ندارم به خدا رها کنم جان که زجان خبر ندارم به عیادتم قدم نه که ز بیخودی شوم به می ناب نوش و هم ده که غم دگر ندارم غمم ارخوری ازاین پس نکنم زغم خوری بس نظری به جز تو با کس به کس دگر ندارم ززرت کنند زیور به زرت کشند در بر من بینوای مضطر چه کنم که زر ندارم دگرم مگو که خواهم که زدرگهت برانم تو براین و من بر آنم که دل از تو برندارم به من ار چه می پرستم مدهید می به دستم مبرید دل زدستم که دل دگر ندارم دل حافظ ار بجویی غم دل زتند خویی چه بگویمت بگویی سر دردسر ندارم »
شاه بیت این غزل نیز بیت پنجم ززرت کنند زیور ... می باشد . در این بیت حافظ با خدا حرف می زند و می گوید ای خدا تو را با زر یعنی خوبی زیور می بندند یعنی بعد از نام تو یکی از صفات زیبایت را می آورند مثلاً به نام خدای بخشنده که صفت بخشندگی برای زیور نام خدا بعد از آن قرار می گیرد و در قسمت بعد می گوید حال تو را با همین زر یا صفات نیکو می توان در بر کشید یا رضای تو را به دست آورد و به دیدارت نائل گشت یعنی هر چه ما بیشتر بتوانیم صفات خدایی را کسب نماییم به او نزدیکتر می گردیم . اگر بخشندگی و مهربانی و دیگر صفات نیکوی خدا در ما تقویت گردد بی تردید ما در راه سعادت و راه رسیدن به پروردگار یکتا قرار می گیریم . در مصراع بعد حافظ می گوید که خودش هیچ خوبی یا زری ندارد و باید برای تحصیل زر تلاش نماید . که البته نظر او این است که خوبی ها و صفات نیکوی او در مقابل بزرگی پروردگار اندک است و به چشم نمی آید . در بیت بعد نیز حافظ که خود را به دلیل تحصیل کم زر در پیشگاه پروردگارش گنهکار می داند از او می خواهد تا او را از درگاه الهی نراند و می گوید که من جز درگاه تو پناهگاهی ندارم . نظرات شما عزیزان:
سلام خسته نباشید این غزل توسط بهرام سارنگ خوانده شد اگه میشه آدرسش رو به من بدین تا دانلودش کنم ممنون.
بابا دم همشهریمون گرم عجب غزل زیبایی هستش تو نسخه های دیگه که نبوده .
salam merci ke sar zadi be veblag ma bazam biya
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود زراه و رسم منزلها
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها تبادل لينك هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||
|